شیر کوچولوی ما شیر کوچولوی ما ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات کودکی شیرشاه

رمضان مبارک

  ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد     عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد   افطار به مى کرد برم پیر خرابات     گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد   با باده، وضو گیر که در مذهب رندان   در حضرت حق این عملت ‏بارور افتاد     ...
19 تير 1392

از ششم تا دوازدهم این ماه (تیر 1392 )

  پنجشنبه ششم تیر ١٣٩٢   بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم طبق تصمیمات قبلی   با مامانم و عمه جونی سه تایی رفتیم پارک ملت   هوا خیلی خیلی گرم بود و باعث بیتابی من   کنار دریاچه ملت هم که رفتم هیچ حس خوشایندی برام بوجود نیاورد   چون نه غاز و اردکها شنا میکردند نه فواره هاش باز بود   از قایق سواری هم خبری نبود   بهمین خاطر منو که همیشه عاشق دیدن دریاچه و حوضهای پارکها هستم رو   آوردند کنا قفس حیوانها تا شاید با دیدن اونها اخمام باز بشه   کنار قفس پرنده ها هنوز دمق بودم اما  ...
14 تير 1392
1